مكتب هاى اخلاقى دنيا كه همه، اخلاق پيشنهادى خود را به عنوان «اخلاق خوب» [نیک] پيشنهاد كردهاند،
تفاوتشان با يكديگر «در حد تضاد» است! يعنى حداكثر تباين [اختلاف] ميانشان هست؛
يك عمل را، مكتبى اخلاقى مىداند و مكتب ديگر ضد اخلاقى!
اخلاق علم دستورى است، يعنى علم «چگونه بايد بود» و فرمان اين كه «اينطور باش».
سؤال اين است كه: «چگونه» باشيم؛ از نظر اين مكتب خوب خواهيم بود؟
پس صرف توصيه كردن به اينكه اخلاق خوب داشته باشيد، معرّف يك مكتب اخلاقى نمىیتواند باشد.
و شايد مكرر گفته باشيم كه پوك ترين و بىمغزترين حرف ها، همين حرف «منسوب به زردشت» است كه مىگويد:
گفتار نيك، پندار نيك، كردار نيك.
آخر [تعریف و مشخصات این] نيكى چه هست؟
مثل اين است كه از مهندسى براى ساختمان يك مسجد طرح بخواهند، به او بگويند: طرح شما چيست؟
بگويد: يك ساختمان خوب!
اول بايد ديد «خوب» و «ساختمان» در نظر او چيست؟
يا به يك خياطى بگويند: چه مدل لباس مىدوزى؟ بگويد: يك مدل خوب، ولى معلوم نباشد خوبِ او چگونه است!
اين است كه وقتى مىگوييم «اصول و مبانى اخلاق اسلامى»،
معنايش اين است كه ببينيم اسلام چه چيزهايى را اخلاق خوب مىداند و چه چيزهايى را اخلاق بد.
در اين صورت ما مىتوانيم روش اخلاقى و تربيتى اسلام را بفهميم.
منابع:
(استاد مرتضی مطهری، مجموعه آثار 22 - «اخلاق و عرفان» - بخش «فلسفۀ اخلاق» ص 645)
سایت پاسخگو